:مقدمه
ویگن دِردِریان معروف به نام هنری ویگن از محبوبترین و معروفترین خوانندگان ایرانی نسل های قدیمی قبل از انقلاب و حتی نسل های جدید است. وی ارمنی تبار بوده و علاوه بر موسیقی در بازیگری فعالیت داشته است. وی از اولین خوانندگانی بود که با گیتار بر روی صحنه رفت و به عنوان سلطان جاز شناخته می شد. در این مقاله به بررسی بیوگرافی ویگن دردریان شامل سرگذشت وی از کودکی تا به امروز، آثار و آهنگ های منتشر شده و اخبار و حواشی مربوط به زندگی شخصی و هنری ایشان پرداخته ایم. پس اگر شما نیز قصد اشنایی بیش تر و کسب اطلاعاتی راجع به این خواننده مشهور ایرانی را دارید؛ این مقاله را دنبال کنید.
- زادهٔ ۲ آذر ۱۳۰۸ ۲۳ نوامبر ۱۹۲۹ همدان، ایران
- درگذشت ۴ آبان ۱۳۸۲ (۷۳ سال) ۲۶ اکتبر ۲۰۰۳ لسآنجلس، کالیفرنیا ایالات متحده آمریکا
- علت درگذشت سرطان پروستات
- آرامگاه: وست لیک ویلیج، کالیفرنیا
- ملیت ایرانی
- نژاد ارمنی
- تحصیلات: گواهینامه پنج ساله متوسطه
- پیشه: خواننده و هنرپیشه
- سالهای فعالیت: خوانندگی (۱۳۸۰–۱۳۳۰) بازیگری (۱۳۴۵–۱۳۳۴)
- سبک: جاز و پاپ
Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipiscing elit. Ut elit tellus, luctus nec ullamcorper mattis, pulvinar dapibus leo.
بیوگرافی خواننده
ویگن دِردِریان در تاریخ ۲ آذر ۱۳۰۸ در شهر همدان ایران متولد شد و در تاریخ ۴ آبان ۱۳۸۲ در شهر لس آنجلس در ایالت کالیفرنیا آمریکا درگذشت. بیوگرافی ویگن خواننده و بازیگر ایرانی تا اواخر عمرش مملو از فعالیت و ایجاد میراث است، به طوریکه او از ۱۳۳۰ تا ۱۳۸۰ در عرصه خوانندگی و از ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۵ در عرصه بازیگری فعالیت می کرده است. وارد شدن با سبکی نو به دنیای موسیقی پاپ از دلایل مهم شهرت چشمگیر او بود. پدر ویگن از بازماندگان خانوادهای بود که در نسلکشی ارمنی ها به قتل رسیده بودند و او از ترکیه به ایران فرار کرده و در نهایت خود را در باغ پدربزرگ مادری ویگن یافته بود. آنجا پدر و مادرش با هم آشنا شدند و ازدواج کردند که حاصل این ازدواج پنج پسر به نامهای زاون، کارو، هراند و واهه و سه دختر به نامهای ژولیت، هلن و آرمینه شد. ویگن فرزند چهارم خانواده بود. به دلیل متولد شدن در چنین خانواده پرجمعیتی تحصیلاتش را در پنج ساله متوسطه نیمه کاره رها کرد تا با برادر بزرگترش در شرکت «کامپساکس» (تأسیسات راهآهن) مشغول به کار شود. بیوگرافي ویگن و خانواده اش تنها به موفقیت او ختم نمی شود؛ برادر بزرگترش کارو دردریان، نیز نویسنده و شاعر معاصر ایرانی است.
موسیقی و زندگی هنری
ویگن به گفته خودش از نوجوانی به موسیقی علاقه داشته است و در هنگام حضور قوای متفقین در همدان، یک گیتار دسته دوم از سربازی آمریکایی به قیمت ۴ تومن خریده و پس از آن پیش شوهر خواهرش که نواختن گیتار را بلد بوده چیز های آموخته است. در همین دوره ها به دلیل صدای زیبا و دلنشینش در کافه های همدان برنامه اجرا می کند تا اینکه در ۲۲ سالگی به تهران می آید و نهایتا در ۱۳۳۰ در کافه رستوران باغ شمیران بر روی صحنه می رود. وی همچنین در خدمت سربازی در آبادان برای سربازان و در باشگاه افسران روی سن اجرا می کرده است. وی در سال ۱۳۳۳ آهنگ مهتاب را خواند که باعث غاز عصری نو در موسیقی ایرانی شد چرا که اولین بار بود که موسیقی ایرانی با سازهای تماماً غیر ایرانی اجرا می شد.
هنرپیشگی
زمانی که ویگن در باشگاه ارامنه “آرارات” ترانه های ارمنی می خواند، توجه ساموئل خاچیکیان را به خود جلب نمود و در سال ۱۳۳۳ به دعوت وی به سینما روی آورد و نخستین فیلمش را با نام “چهارراه حوادث” در سال ۱۳۳۴ برای خاچیکیان بازی کرد. ویگن تا سال ۱۳۴۵ که آخرین فیلمش را با نام “اعتراف” (به کارگردانی ناصر رفعت) بازی کرد، مجموعاً در بیست و هشت فیلم حضور یافت که در برخی از آنها تنها خوانندگی کرده است. او در اغلب فیلم های ساموئل خاچیکیان (فیلمساز ارمنی تبار که از او به عنوان آلفرد هیچکاک ایران یاد می شود) نقش داشت. برخی طرفداران ویگن، وی را از لحاظ داشتن چهره و ظاهر گیرا به عنوان اولین ستاره مرد موسیقی پاپ ایران، با الویس پریسلی (Elvis Presley) مقایسه می نمایند.
زندگینامه ویگن
ژولیت خواهر ویگن در مصاحبه ای در مورد برادرانش چنین گفته است: “ویگن زیاد از اشعار کارو استفاده میکرد. با اینکه آن زمان با هم اختلاف نظر داشتند اما رابطهشان خوب بود. کارو با حکومت مشکل داشت و ضد خانواده ی سلطنتی بود اما ویگن با درباریان رفت و آمد داشت. ویگن در آمد خوبی داشت و با خانواده سلطنتی نشست و برخاست میکرد. همان وقتها که اوج شهرت ویگن بود حداقل شبی بیست، سی هزار تومان درآمد داشت. خانهاش هم در خیابان تخت طاووس بود اما مهمانیهای مهم را در خانه ی ما (ژولیت، که در آن زمان ثروتمند بوده است)، برگزار میکرد.” وی همچنین درباره خلق و خوی برادرش چنین گفته است: “ویگن خیلی خوش اخلاق است. وقتی با او همصحبت میشوی به آسانی دل نمیکنی. بذلهگو و شوخ است. شیرین لطیفه تعریف میکند و در تقلید صدا و لهجه رو دست ندارد! آدم متعهدی است و رسم امانتداری را خوب میفهمد. همین اخلاقش باعث شد مدتی تبعید شود.” تبعید ویگن به آمریکا پس از حادثه ای که خواهرش چنین تعریف می کند، اتفاق افتاده است: “زمانی که فرانک میرقهاری وارد عالم هنر شد، پدرش او را به ویگن سپرد و گفت میخواهم تو از دخترم مراقبت کنی. مدتی میگذرد تا اینکه ویگن به همراه چند نفر از جمله فرانک به شمال میروند. شبی در متل قو، ویگن و فرانک سر یک میز نشسته بودند و مشغول خوردن شام بودند، شاپور غلامرضا هم آنجا بوده، مست مست به طرف میزی که ویگن و فرانک نشسته بودند میرود و میگوید چه دختر خوشگلی! ویگن که منظور او را میفهمد میگوید دور این دختر را خط بکش، پدرش او را به من سپرده. شاپور غلامرضا شروع به داد و بیداد میکند که چرا حرف بیخود میزنی، پدرش به من سپرده یعنی چه و گیلاس پر از مشروب را به صورت ویگن میپاشد. ویگن هم عصبانی میشود و به شاپور غلامرضا حمله میکند. کارکنان آنجا بعد از درگیری، ویگن را از در پشتی فراری میدهند. تعدادی ملوان آنجا بودند و ویگن را با خودشان به مخفیگاهی میبرند تا جان ویگن در امان بماند. مدتی ویگن نزد ملوانها بصورت مخفی زندگی میکند و بعد با خود شخص شاه مستقیماً تماس میگیرد و جریان را برای شاه توضیح میدهد و میگوید میدانم که از این قضیه جان سالم به در نمیبرم. شاه هم با اعلام اینکه ویگن را تبعید کرده او را به امریکا میفرستد تا آبها از آسیاب بیافتد. برای همین ویگن مدتی در امریکا زندگی کرد و بعد به ایران برگشت.”
ویگن که پس از جدایی از همسر دومش به ایران مراجعت نموده بود، پس از انقلاب، برای همیشه در آمریکا اقامت گزید. او در آنجا مجدداً ازدواج کرد و در کاباره های ایرانی فعالیت هنری داشت. وی کاباره ای در آمریکا به نام “ویگن پولیس” به سبک ایرانی ساخت که قبل از افتتاح رسمی، دستخوش حریق شد. ژاکلین (ترانه سرا و خواننده)، آیلین (بازیگر و مجری تلویزیون) و کاترین فرزندان وی از ازدواج اولش با اولگا در خارج از ایران به تحصیل پرداختند. دو فرزند دیگرش که پس از جدایی او از همسر دوم، 7 ساله و 9 ساله بودند با مادرشان در آمریکا زندگی کردند. او در مورد جدایی از همسر دومش می گوید: «اصولا زندگی کردن با یک هنرمند کار دشواری است. یک هنرمند، حساس، زودرنج و صاحب روحی شکننده و آسیب پذیر است. به همین دلیل کنار آمدن با او مشکل به نظر می رسد. گناه دومین شکست من در ازدواج، نه به گردن همسرم بود نه به گردن من، بلکه این گناه به گردن ساختمان ذهنی و روحی متفاوت ما دو نفر بود و حالا ما به خاطر بچه هایمان رابطه ای دوستانه داریم.» ویگن عاشق ایران و عاشق کارش بود و همیشه امیدوار بود که زنده بماند تا وقتی که دوباره به میهن بازگردد. او در مصاحبه ای با اشاره به موفقیت دخترش آیلین در بازیگری می گوید: «امیدوارم روزی سینمای فارسی از حالت رکود و ابتذال بیرون بیاید تا هنرمندان ما بتوانند به تلاش هایشان در راه ارائه یک سینمای سالم با هدف های سازنده و مثبت ادامه دهند ».
وفات
ژاکلین دختر ویگن می گوید: “ویگن اینقدر فدایی مردم بود که به خاطر کنسرت های اروپایش قرار جراحی رو عقب انداخت و به این خاطر سرطان پیشرفت کرد و رسید به استخوانش. ولی تا آخرین لحظه نگذاشت که ما روحیه مون رو ببازیم. مثل یک قهرمان با دردش جنگید و حتی آه نکشید. ویگن روزهای آخر رو با خانواده گذروند و فقط در این دوران بود که ما حس کردیم که پدر داریم. چون بیشتر عمرش رو مثل یک هنرمند زندگی کرد و همیشه با مردم بود. ویگن تا آخرین لحظه آرزو داشت که آخرین کنسرتش را در ایران، در میدان شهیاد اجرا کند. ولی هیچوقت به آرزویش نرسید.” وی بعد از جراحی قلبش چنین خواند:
“وقتی تو بستر بیماری بیقراری می کردم/ از دستای پاک عیسی طلب یاری می کردم/ واسه بازگشت دوباره/ به یک ملت عاشق/از دل آوازه خوونی من پرستاری می کردم/می گفتن که گلنسا تو شالیزار دعا می کاره/جای هر دونه گندم یه شمع نذری می ذاره / می گفتن دو کبوتر روی پرهاشون نوشتن/خدا آوازه خونه دیرینه رو خونه می یاره/ بازگشت دوباره من مثل معجزه می مونه/گر چه واسه زنده بودن /عشقه بهترین بهونه/ مهتاب زیر چادر غم/ واسه من لالایی می خوند/گل سرخ شب تا سحر واسه خواستگاری می موند/ تو خیالم با همین دستای ناتوان سردم /چهل و پنج بهار عمرمو رو صحنه نقاشی کردم/ صدای گریه فرزندانمو وقتی شنیدم/ به خدا گفتم/بزرگی از تو باشه بر می گردم/هموطن خوب می دونستم / تو واسم دعا می کردی واسه سلامتی من خدا رو صدا می کردی..که آوازه خون بمونه تا صداش نگیره پایان/ هموطن خوب می دونستی قلب بیمارم تو سینه/ می تپه به عشق اونکه هموطنهاشو ببینه/واسه ملتی بخونه از غم دل دیوونه…”
ویگن در روز یکشنبه چهارم آبان ماه سال یکهزار و سیصد و هشتاد و دو، در شهر لس آنجلس در ایالت کالیفرنیا در سن هفتاد و سه سالگی بر اثر بیماری سرطان درگذشت. او در سال های آخر حیاتش مشغول تهیه مجموعه ای از 50 سال خاطراتش بود که متاسفانه به علت بیماری و سپس فوت او ، تهیه این مجموعه در زمان زندگی او به پایان نرسید و هم اینک به کوشش خانواده او و در راس آن ها فرزندش آیلین و شهروز رفیعی، تهیه این مجموعه به پایان رسیده و به صورت چهار DVD به مدت 5 ساعت که به روایت خود ویگن تنظیم شده است، در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.
برای ویگن سنگ مزار بسیار زیبایی تهیه شده که متن یکی از مشهورترین ترانه های وی بر روی آن حک شده است:
من همان آوازه خوان مردم پاکم هنوز
گرچه مشهور جهان خوانی مرا خاکم هنوز
قصه ها دارم از آن شب های شیرین شما
قصه ها از ظلمت روزهای غمگین شما
قصه ی صدها رفیق بی ریای میکده
گاه باهوش و گهی از پا فتاده می زده
این منم تنها رفیق آشنای هر زمان
هر که بودم هر چه هستم با تو هستم بی گمان
همنشین باوفای من تویی، غمگسار این نوای من تویی
یادگار خاطرات خوب من، آشنای این صدای من تویی
گریه کردی، گریه ات را من به آهنگی سرودم
خنده کردی، شاد خواندم با تمامی وجودم
هرچه کردی از محبت، هر چه کردی از وفایم
همچو گل بر سر نهادم، قدر دانستم ستودم
منابع
2- لازاریان، ژانت د.، دانشنامه ایرانیان ارمنی، تهران: انتشارات هیرمند، ۱۳۸۲.
4- ویگن در بانک اطلاعات اینترنتی فیلمها (IMDB)
5- ویگن در بانک اطلاعات اینترنتی سینمایی سوره
6- BBC Persian
7- BBC NEWS | Middle East | Iranian pop legend dies at 74
8- Iran Chamber Society: Iranian Music: Vigen Derderian
9- Vigen Derderian ، the free encyclopedia – Wikipedia
10- DARARIĀN-Vigen، Encyclopædia Iranica | Articles
Professor Siavosh Kaviani was born in 1961 in Tehran. He had a professorship. He holds a Ph.D. in Software Engineering from the QL University of Software Development Methodology and an honorary Ph.D. from the University of Chelsea.
-
siavosh kavianihttps://ksra.eu/author/ksadmin/
-
siavosh kavianihttps://ksra.eu/author/ksadmin/
-
siavosh kavianihttps://ksra.eu/author/ksadmin/
-
siavosh kavianihttps://ksra.eu/author/ksadmin/